
اربعین؛ روایتی مردمی علیه روایتسازی قدرتها
به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرج، در جهان پرهیاهوی امروز که سرعت جای عمق را گرفته و در آن، معنا زیر آوار تصویرهای لحظهای دفن شده است، پدیدهای از دل تاریخ سر بلند کرده که تمامی الگوهای شناخت معمول را به چالش میکشد و آن چیزی نیست جز پیادهروی اربعین.
هرساله در چنین روزهایی، میلیونها انسان از ملیتها، مذاهب و اقوام مختلف، راهی سفری میشوند که با پا آغاز میشود اما با دل ادامه مییابد؛ سفری از نجف تا کربلا، اما در حقیقت، از «خود» تا «حسین». سفری که نه فقط مسیر جغرافیایی، بلکه حرکت از غفلت به بیداری و از روزمرگی به حقیقت است.
در دل این راهپیمایی، چیزی نهفته است که عقل مادی نمیتواند درکش کند و زبان تحلیلهای رسمی از بیان آن عاجز است. این مسیر، نمایشگاه ایمان و عشق است، رستاخیزی بیصدا از نوع بشر؛ انسانی که در عمق وجودش هنوز به حقیقتی فراتر از منفعت، نفع شخصی و رقابت کور باور دارد.
اربعین؛ طغیان تمدن علیه فراموشی
در نگاه اول، شاید این رویداد تنها حرکتی مذهبی به نظر برسد اما اربعین، از جنس آیینهای صرف مذهبی نیست، بلکه طغیانی تمدنی است علیه فراموشی، بیتفاوتی و تاریخسازی تحریفشده. اربعین، بازخوانی عاشورا با زبان قدمها بوده و هر قدم، روایتی است از یک حقیقت فراموشنشدنی؛حسین مظلوم ماند اما شکست نخورد.
در جهانی که قدرتها سعی دارند مظلوم را ناپدید کنند، اربعین فریاد مظلومیت را زنده نگه میدارد؛ آن هم نه در قالب ناله، بلکه با شکوه و عظمت. این شکوه، از انسانهایی ساخته شده که با جان و مال و وقت و انرژیشان، به حسین لبیک میگویند، بدون آنکه منتظر پاداشی مادی باشند.
کافی است فقط یک بار در این مسیر قدم بگذاری. خواهی دید که چطور دیوارهای فاصله میان انسانها در هم میریزد. عرب و عجم، سیاه و سفید، شیعه و حتی غیرشیعه، مرد و زن، کودک و پیر، همه در یک مسیر و با یک هدف یعنی زیارت و شناخت امام حسین (ع) گام برمیدارند و خستگی نمیشناسند.
جایی که برتری معنایی ندارد
در موکبها، ثروتمند ظرف غذای زائر را میشوید، کودک درِ چادرها را برای زائران باز نگه میدارد، پزشک بهصورت رایگان خدمت میکند و مادربزرگی با چشمانی اشکآلود، کفش زائران را واکس میزند. در این مسیر، هیچکس از دیگری برتر نیست؛ همه خادماند، همه زائر، همه عاشق.
در اربعین، روابط انسانی به اصیلترین و نابترین شکل خود بازمیگردند. انگار جامعهای که هزاران سال است دنبال عدالت، مهر، معنا و کرامت انسانی میگردد، چند روزی در میان نجف تا کربلا متولد میشود؛ مدینهای نه در کتابها، بلکه در قدمهای خاکی و بیادعای مردم.
از زیباییهای بینظیر این مسیر، حضور مردمی است که هیچ وظیفهای بر دوششان نیست اما با جان و دل خدمت میکنند، موکبدارانی که تمام داراییشان را در طبق اخلاص میگذارند، خانوادههایی که خانهشان را وقف زائران کردهاند و نانواییهایی که شبانهروز کار میکنند.
خدمت بیمنت؛ زیارتی در دل مسیر
پیرمردی که کنار جاده ایستاده و با دستزدن، زائران را تشویق میکند و کودکانی که آب پخش میکنند و تنها مزدشان، یک لبخند زائر است. آری، خدمت در این مسیر، نوعی زیارت و عبادتی است که فقط دلها آن را درک میکنند. در اینجا، هر لیوان آب، از صد سخنرانی مؤثرتر است و هر تکه نان، از هزار خطابه، عمیقتر.
پیادهروی اربعین، صرفاً مناسکی شیعی نیست؛ بلکه حرکتی است برای زنده نگه داشتن حقیقتی که تمام انسانهای آزاده جهان با آن پیوند دارند و آن ایستادگی در برابر ظلم است. در دنیایی که روایتها را قدرتها مینویسند، اربعین، حقیقت را با گامهای مردم بازگو میکند.
اگر باور داشته باشیم که روزی مهدی موعود خواهد آمد تا جهانی از عدل و داد را بنا کند، باید بپذیریم که اربعین، تمرینی است برای آن روز. جامعهای که در اربعین شکل میگیرد، نمونهای کوچک از حکومت جهانی عدل است؛ الگویی زنده از همدلی، عدالت، نظم و عشق در مقیاس امت.
لبیک یا حسین؛ فریادی فراتر از احساس
در آن، ایثار معنا دارد و خدمت مقدس، وحدت واقعی و اخلاق، اصل اساسی زندگی است. اربعین، مدرسهای است برای تربیت سربازان آخرالزمان؛ آنان که هم ایمان دارند، هم صبر، هم عشق و هم عمل؛ کسانی که آمادهاند تا در سختترین شرایط، نور امید و عدالت را روشن نگه دارند.
در اربعین، یادمان میآید که حسین تنها نبود و ما هم تنها نیستیم. میلیونها نفر، با زبانهای مختلف، اما با دلی واحد، فریاد میزنند: لبیک یا حسین و این لبیک، تنها نالهای احساسی نیست، بلکه اعلام موضعی سیاسی، اجتماعی و انسانی است؛ ما در کنار حق هستیم، حتی اگر همه دنیا در کنار باطل ایستاده باشد.
اربعین، فقط برای رفتن به کربلا نیست؛ برای بازگشت به خود نیز هست، برای پیدا کردن گمگشته درونمان که در زندگی روزمره فراموشش کردهایم. در این راه، میتوان دوباره انسان، عاشق و متعهد شد و شاید، آنگاه که با پای خسته به حرم حسین میرسی، بفهمی که در این سفر، زائر اصلی تو نبودی؛ این حسین بود که تو را خواند.
یادداشت: مینا صدیقیان
انتهای پیام/.
بدون نظر!