به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرج، آموزشوپرورش، بهعنوان ستون فقرات توسعه هر جامعه، نیازمند پویایی، خلاقیت و بهروزرسانی مستمر است. در این میان، نیروی انسانی، خصوصاً معلمان و کادر اداری، نقشی حیاتی را ایفا میکنند. سالهاست که موضوع بهکارگیری مجدد بازنشستگان در دستگاههای دولتی، بهویژه در آموزشوپرورش، محل بحث و مناقشه بوده است.
این گزارش با رویکردی جامع و تحلیلی، به بررسی چرایی عدم بهکارگیری بازنشستگان در آموزشوپرورش و سایر دستگاههای دولتی میپردازد و استدلالهای محکم و منطقی را در این زمینه ارائه میدهد. هدف اصلی، روشن ساختن ضرورت اولویت دادن به جوانان متخصص و جویای کار و ارائه راهکارهایی برای ارتقای بهرهوری و کارایی سیستم آموزشی است.
کهولت سن، امری طبیعی و گریزناپذیر است که با خود مجموعهای از تغییرات جسمی و روانی را به همراه دارد. این تغییرات، هرچند در افراد مختلف با شدت و سرعت متفاوتی بروز مییابند، اما در نهایت میتوانند بر توانایی افراد برای انجام وظایف شغلی، بهخصوص در محیطی پویا و پرانرژی چون آموزشوپرورش، تأثیرگذار باشند.
فعالیت در عرصه آموزشوپرورش، خصوصاً برای معلمان و مدیران مدارس، مستلزم توانایی جسمی قابلتوجهی است. این فعالیتها صرفاً شامل تدریس در کلاس درس نیست، بلکه شامل موارد متعددی میشود که نیازمند استقامت بدنی و انرژی فیزیکی بالاست.
معلمان ساعتها در طول روز را در کلاس درس میگذرانند که اغلب نیازمند ایستادن و راه رفتن مداوم برای نظارت بر دانشآموزان، نوشتن روی تخته و رفتوآمد در کلاس است که توانایی تحمل این فشار فیزیکی با افزایش سن کاهش مییابد.
کلاسهای درس، بهخصوص در مدارس دولتی، اغلب پرجمعیت هستند و مدیریت فیزیکی و روانی چنین کلاسهایی، حفظ نظم و انضباط و پاسخگویی به نیازهای دانشآموزان، نیازمند سطح بالایی از انرژی و چابکی است. بسیاری از برنامههای آموزشی و پرورشی، مانند اردوهای تفریحی، فعالیتهای ورزشی و مشارکت در برنامههای فرهنگی، نیازمند حضور فعال و جسمانی معلمان و مربیان است.
توانایی مشارکت در این فعالیتها با افزایش سن تضعیف میشود. در برخی موارد، معلمان ممکن است نیاز به جابجایی یا بلند کردن وسایل آموزشی، میز و صندلی، یا تجهیزات کمکآموزشی داشته باشند که برای افراد مسنتر با توان جسمی کاهش یافته، دشوار است.
جوانان، کلید تحول آموزشی
با افزایش سن، بدن انسان در برابر آسیبها، مانند زمین خوردن، کشیدگی عضلات، و کمردرد، آسیبپذیرتر میشود و این آسیبها میتوانند منجر به غیبتهای مکرر و اختلال در روند آموزشی شوند. دنیای امروز، دنیای تغییرات شتابان است و این تغییرات در حوزه آموزشوپرورش نمود بیشتری پیدا کردهاند. روشهای تدریس، ابزارهای آموزشی و حتی ساختار دانش، دائماً در حال تحول هستند.
جوانان بهطورکلی، دارای چابکی ذهنی بیشتری در یادگیری مفاهیم جدید و انطباق با تغییرات هستند. این ویژگی برای همگام شدن با روشهای نوین آموزشی، مانند یادگیری مبتنی بر پروژه، یادگیری معکوس و استفاده از فناوریهای نوین، بسیار حائز اهمیت است.
در برخی از بازنشستگان، ممکن است تمایل به ادامه روشهای سنتی و مقاومت در برابر پذیرش و اجرای روشهای جدید آموزشی وجود داشته که این مقاومت میتواند مانعی جدی در برابر پیشرفت کیفیت آموزش باشد. تکنولوژیهای آموزشی، از نرمافزارهای آموزشی گرفته تا پلتفرمهای آنلاین و ابزارهای دیجیتال، بخشی جداییناپذیر از آموزش مدرن هستند.
یادگیری و تسلط بر این فناوریها برای نسلهای مسنتر ممکن است چالشبرانگیزتر باشد. جوانان معمولاً دارای ذهن بازتری برای تفکر خلاقانه و ارائه راهحلهای نوآورانه هستند که این امر در مواجهه با مسائل پیچیده آموزشی و یافتن راهکارهای خلاقانه برای بهبود فرآیندهای یاددهی – یادگیری بسیار مؤثر است.
تغییرات هورمونی و عصبی مرتبط با کهولت سن میتواند بر خلقوخو و پایداری روانی افراد تأثیر بگذارد. این تأثیرات، هرچند در همه افراد به یک صورت بروز نمیکند اما در محیطی حساس و پرتنش همچون آموزشوپرورش، میتواند پیامدهای نامطلوبی را به دنبال داشته باشد.
آمارهای رسمی بیکاری، بهخصوص در بخش فارغالتحصیلان دانشگاهی، اغلب نشاندهنده شکاف عمیق بین تعداد فارغالتحصیلان و فرصتهای شغلی موجود است و استخدام مجدد بازنشستگان، بهصورت غیرمستقیم، بر این آمار دامن میزند.
علاوه بر بیکاری رسمی، پدیده بیکاری پنهان نیز وجود دارد. این پدیده شامل افرادی است که به شغلهای غیرمرتبط با تحصیلات خود مشغول میشوند یا صرفاً به دلیل یافت نشدن شغل مناسب، از جستجوی فعال کار دست میکشند که این وضعیت، فشار روانی و اجتماعی زیادی را به جوانان وارد میکند.
استفاده از نیروی مسن و کمتوان، تهدید کیفیت آموزش
بیکاری طولانیمدت بهخصوص برای جوانان، علاوه بر مشکلات اقتصادی، منجر به مشکلات روانی، کاهش اعتمادبهنفس و در مواردی افزایش آسیبهای اجتماعی میشود. وقتی بخش قابلتوجهی از نیروی جوان و تحصیلکرده بیکار میمانند، جذابیت سرمایهگذاری بر روی آموزش و توسعه مهارتها برای افراد کاهش مییابد، چراکه امید به بازگشت سرمایه (اشتغال) کمرنگ میشود.
چشمانداز شغلی مبهم و پرچالش، تأثیر عمیقی بر روحیه و انگیزه جوانان میگذارد و مواجهه مداوم با رد شدن در مصاحبههای شغلی، شنیدن خبر استخدام افراد بازنشسته و مشاهده نابرابری در فرصتها، میتواند منجر به احساس ناامیدی، سرخوردگی و بدبینی در میان جوانان شود.
اگر جوانان احساس کنند که تلاش و موفقیت تحصیلی آنها به اشتغال منجر نمیشود، انگیزه خود را برای درس خواندن، کسب مهارتهای جدید و حتی پیگیری علایق شغلی از دست خواهند داد. در مواردی، ناامیدی از آینده شغلی در داخل کشور، منجر به مهاجرت نخبگان و استعدادهای برتر به کشورهای دیگر میشود که این خود خسارتی جبرانناپذیر برای کشور است.
ترس از شکست و عدم اطمینان از آینده، میتواند مانع از جسارت جوانان برای راهاندازی کسبوکارهای نوآورانه و کارآفرینی شود. هر نسل، با دیدگاهها، تجربیات و فناوریهای خاص خود وارد عرصه فعالیت میشود و جوانان، بهطور طبیعی، نمایندگان نسل جدید با تفکر و رویکردهای نوآورانه هستند.
جوانان غالباً پذیرای ایدههای جدید، خلاقیت و روشهای غیرمتعارف هستند که این خصوصیت برای ایجاد تحول در سیستم آموزشی و تطبیق آن با نیازهای دنیای امروز بسیار حیاتی است. نسل جوان، بهطور ذاتی با آخرین روندها، فناوریها و سبکهای زندگی آشناست و این آشنایی میتواند بهطور مستقیم در طراحی محتوای آموزشی، روشهای تدریس و استفاده از ابزارهای آموزشی نوین به کار آید.
جوانان معمولاً انعطافپذیری بیشتری در برابر تغییرات و پذیرش ایدههای جدید از خود نشان میدهند که این ویژگی، برای پیادهسازی اصلاحات آموزشی و غلبه بر مقاومتهای احتمالی در برابر نوآوری، بسیار ارزشمند است. جوانان، به دلیل همنسل بودن با دانشآموزان، بهتر میتوانند نیازها، دغدغهها و سبک یادگیری آنها را درک و ایدههای خلاقانه و متناسب با دنیای آنها را به سیستم آموزشی تزریق کنند.
استفاده از نیروی کار مسن و کمتوان، حتی اگر با انگیزههایی مانند استفاده از تجربه صورت گیرد، میتواند چالشهای جدی را برای کیفیت آموزش به وجود آورد. قرن بیست و یکم، قرن فناوری است و آموزش نیز از این قاعده مستثنی نیست. ابزارهای دیجیتال و تکنولوژیهای نوین، ابزارهای ضروری در دست معلمان امروزی هستند.
آموزش مدرن نیازمند مهارت دیجیتال
استفاده از تختههای هوشمند، نرمافزارهای تعاملی و پلتفرمهای مدیریت یادگیری (LMS) نیازمند آشنایی با کار با کامپیوتر، تبلت و سایر دستگاههای دیجیتال است. با توجه به تحولات اخیر، آموزش آنلاین و ترکیبی به بخش مهمی از فرآیند آموزشی تبدیل شده و این نوع آموزش نیازمند تسلط بر ابزارهای ارتباطی مجازی، برگزاری کلاسهای آنلاین، و مدیریت محتوای دیجیتال است.
دسترسی و استفاده از منابع آموزشی دیجیتال، مانند مقالات علمی، ویدئوهای آموزشی، شبیهسازها و وبسایتهای آموزشی، نیازمند مهارتهای جستجو و ارزیابی اطلاعات در فضای آنلاین است. ارائه بستههای تشویقی و مزایای مناسب برای افرادی که مایل به بازنشستگی زودتر از موعد قانونی هستند.
این مزایا میتواند شامل افزایش سنوات خدمت، پرداخت پاداش و یا بیمه تکمیلی دوران بازنشستگی باشد. فراهم کردن فرصتهای آموزشی برای بازنشستگان در زمینههایی که موردعلاقه آنهاست، مانند فعالیتهای فرهنگی، هنری یا اجتماعی، تا دوران بازنشستگی را فعال و پربار سپری کنند.
تشویق و حمایت از بازنشستگان برای ورود به مشاغل پارهوقت، مشاورهای یا فعالیتهای داوطلبانه که با تواناییهای آنها سازگار است، فشاری بر سیستم شغلی جوانان وارد نمیکند. اطمینان از تأمین رفاه مادی و اجتماعی بازنشستگان، از طریق نظام بازنشستگی قوی و خدمات حمایتی مناسب، تا دغدغه مالی مانع از تصمیمگیری منطقی آنها برای بازنشستگی نشود.
سیستم آموزشی باید یک برنامه مدون و بلندمدت برای جذب، آموزش و توانمندسازی نیروی انسانی جوان خود داشته باشد. ترسیم مسیر شغلی روشن برای معلمان و کادر اداری جوان، با فرصتهای ارتقا بر اساس شایستگی و عملکرد نیز در این مسیر حائز اهمیت است.
برگزاری دورههای آموزشی منظم و کاربردی برای بهروزرسانی دانش و مهارتهای نیروی جوان، با تمرکز بر روشهای نوین تدریس، فناوریهای آموزشی و روانشناسی تربیتی و ایجاد سیستم منتورینگ که در آن معلمان باتجربه (نه لزوماً بازنشسته) به هدایت و حمایت از معلمان جوان بپردازند، از دیگر نکات حائز اهمیت هستند.
ایجاد نظام ارزیابی عملکرد شفاف و مبتنی بر شایستگی که پاداش و فرصتهای پیشرفت را به عملکرد مؤثر و نوآوری اختصاص دهد، تلاش برای جذب فارغالتحصیلان ممتاز دانشگاهی در رشتههای مرتبط با آموزشوپرورش و استفاده از تجربه بازنشستگان در جایگاههای مشاورهای یا تخصصی که نیاز به تعامل مستقیم و فیزیکی کمتری دارد نیز اموری مهم هستند.
بهرهگیری هوشمندانه از تجربه بازنشستگان
تجربه سالها خدمت بازنشستگان، گنجینهای ارزشمند است که نباید نادیده گرفته شود اما نحوه استفاده از این تجربه باید هوشمندانه و متناسب با شرایط باشد. دعوت از بازنشستگان متخصص در زمینههای خاص (مانند تاریخ، ادبیات و علوم) برای ارائه مشاوره در تدوین کتب درسی، برنامههای درسی یا راهنمایی در پروژههای پژوهشی نیز میتواند موردتوجه قرار گیرد.
برگزاری کارگاههای آموزشی برای انتقال تجربیات ارزشمند بازنشستگان به نیروی جوان، بهخصوص در زمینههایی که نیاز به عمق دانش تخصصی و تجربه عملی دارد و تشویق بازنشستگان به تدوین خاطرات، تجربیات و درسآموختههای خود در قالب کتاب یا مقالات که بتواند بهعنوان منبع آموزشی برای نسلهای آینده مورداستفاده قرار گیرد، نیز پیشنهاد میشود.
بهرهگیری از بازنشستگان در پروژههای تحقیقاتی، تحلیل مسائل آموزشی یا مشارکت در کمیتههای مشورتی که نیاز به صرف انرژی جسمی و تعامل مداوم با دانشآموزان ندارد و در نظرگرفتن جایگاهی برای نمایندگان بازنشستگان در شوراهای سیاستگذاری و تصمیمگیری کلان آموزشوپرورش، تا از تجربیات آنها در سطح راهبردی استفاده شود، از دیگر پیشنهادات است.
آموزشوپرورش، موتور محرکه تحولات اجتماعی و پیشرفت کشور و نیازمند اتکا به نیروهای جوان، خلاق و بهروز است. درحالیکه احترام به پیشکسوتان و استفاده از تجربیات آنها امری پسندیده و ضروری است، اما استخدام مجدد بازنشستگان در مشاغل فعال بهخصوص در صف اول آموزش، پیامدهای منفی متعددی را به همراه دارد که بر کیفیت آموزش، آینده جوانان و بهرهوری کلی سیستم تأثیر میگذارد.
دلایل جسمی و روانی مرتبط با کهولت سن، از کاهش توانایی جسمی و ذهنی گرفته تا تأثیر بر خلقوخو، چالشهای جدی را پیش روی این افراد قرار میدهد. از سوی دیگر، اشغال فرصتهای شغلی توسط بازنشستگان، نرخ بیکاری جوانان را افزایش و انگیزه آنها را کاهش میدهد و مانع از ورود ایدههای نو به سیستم میشود.
چالشهای کیفی آموزشی، از عدم آشنایی با فناوری تا مقاومت در برابر نوآوری، بر هیچکس پوشیده نیست. بنابراین ضروری است که با تدوین سیاستهای حمایتی هدفمند برای اشتغال جوانان، ایجاد فرصتهای بازنشستگی مناسب، برنامهریزی برای جذب و آموزش مستمر نیروی جوان و استفاده هوشمندانه از تجربیات بازنشستگان در جایگاههای مشاورهای گامی اساسی در جهت ارتقای کیفیت آموزشوپرورش و تضمین آیندهای روشن برای نسلهای آینده برداشته شود.
اولویت دادن به جوانان، نهتنها یک ضرورت اقتصادی و اجتماعی، بلکه یک سرمایهگذاری حیاتی در آینده کشور است. درصورتیکه افراد مسنتر با فناوری آشنا نباشند، شکاف دیجیتالی در محیط آموزشی ایجاد میشود. این شکاف نهتنها بر کیفیت تدریس آنها تأثیر میگذارد، بلکه ممکن است دانشآموزان را نیز از بهرهمندی از فرصتهای آموزشی نوین محروم کند.
روشهای قدیمی، مانع انگیزه دانشآموزان
تغییر، هرچند اغلب با مقاومت همراه بوده، اما برای پیشرفت ضروری است. در سیستم آموزشی، نوآوری در روشهای تدریس، کلید ارتقای کیفیت یادگیری دانشآموزان است. بسیاری از روشهای تدریس نوین، بر یادگیری فعال، مشارکت دانشآموز و تفکر انتقادی تأکید دارند.
در مقابل، روشهای سنتی اغلب بر تلقین و حفظ کردن متمرکز هستند. مقاومت در برابر کنار گذاشتن روشهای سنتی، مانع از اجرای روشهای مؤثرتر میشود. در روشهای نوین، نقش معلم از انتقالدهنده صرف دانش به تسهیلگر یادگیری تغییر مییابد. این تغییر نقش، نیازمند پذیرش و انطباق است که ممکن است برای برخی از بازنشستگان دشوار باشد.
نوآوری در تدریس نیازمند دریافت بازخورد از دانشآموزان، همکاران و کارشناسان آموزشی و سپس اعمال اصلاحات لازم است. مقاومت در برابر بازخورد و عدم تمایل به اصلاح روشها، مانع از رشد و پیشرفت میشود. دانشآموزان امروزی، نسلهای دیجیتالی هستند که به تعامل، خلاقیت و تنوع در یادگیری عادت کردهاند.
استفاده از روشهای قدیمی و تکراری میتواند منجر به خستگی، بیانگیزگی و کاهش علاقه آنها به درس شود. مجموعه اثرات منفی جسمی، روانی و فنی ناشی از بهکارگیری بازنشستگان، در نهایت منجر به کاهش بهرهوری و کارایی کلی سیستم آموزشی خواهد شد.
کاهش توانایی جسمی و ذهنی، مقاومت در برابر نوآوری و عدم آشنایی با فناوری، مستقیماً بر کیفیت تدریس و تعامل مؤثر معلم با دانشآموزان تأثیر میگذارد. مشکلات جسمی و روانی مرتبط با کهولت سن، احتمال غیبتهای مکرر و طولانیمدت را افزایش میدهد و این امر منجر به از دست رفتن کلاسهای درس و اختلال در روند آموزشی میشود.
حتی در پستهای اداری، کهولت سن میتواند بر سرعت و دقت انجام کارها تأثیر بگذارد. کندی در فرآیندهای اداری، از جمله صدور مجوزها، پیگیری امور دانشآموزان و پاسخگویی به نامهها، میتواند سیستم را با چالش مواجه کند.
گاهی استخدام مجدد بازنشستگان، به دلیل نیاز به تطبیقات خاص، اضافهکاریهای بیشتر یا غیبتهای غیرقابلپیشبینی، میتواند هزینههای بیشتری را به سیستم تحمیل کند که در نهایت به ضرر بهرهوری کلی است. درصورتیکه افراد جوان مجبور به تحمل بار کاری ناشی از کمکاری یا ناتوانی افراد مسن شوند، دچار فرسودگی شغلی و کاهش انگیزه خواهند شد.
کارآموزی و تجربه عملی، پلی به بازار کار
برای مقابله با چالشهای پیشگفته و ایجاد یک سیستم آموزشی پویا و کارآمد، ارائه راهکارهای عملی و پایدار ضروری است. دولت و نهادهای مسئول باید سیاستهای مشخص و هدفمندی را برای تسهیل ورود جوانان به بازار کار، بهخصوص در بخش آموزشوپرورش، تدوین و اجرا کنند.
تعیین سهمیه مشخص برای استخدام فارغالتحصیلان جوان در سازمانهای دولتی، بهویژه آموزشوپرورش و اولویت دادن به آنها در فرآیندهای استخدام و برگزاری منظم و شفاف آزمونهای استخدامی برای جذب نیروهای جوان و توانمند، با معیارهای علمی و تخصصی نیز میتواند مؤثر باشد.
ارائه تسهیلات بانکی با نرخ سود کم و بازپرداخت مناسب برای جوانانی که قصد راهاندازی کسبوکار یا مراکز آموزشی خصوصی دارند و تشویق و حمایت از بخش خصوصی برای ایجاد فرصتهای شغلی برای جوانان، بهویژه در حوزههای آموزشی خلاقانه و نوآورانه نیز از دیگر پیشنهاداتی است که میتواند عملی شود.
از دیگر پیشنهادات میتوان به ایجاد برنامههای کارآموزی و کارورزی مؤثر برای فارغالتحصیلان در سازمانهای دولتی و خصوصی که منجر به کسب تجربه عملی و تسهیل استخدام آنها شود اشاره کرد. همچنین به جای اجبار به ادامه خدمت، میتوان با ایجاد شرایطی مناسب، بازنشستگان را به سمت بازنشستگی داوطلبانه هدایت کرد.
گزارش: محسن بازرگان، مشاور ارشد رسانهای جبهه فرهنگیان و فرهیختگان کشور
انتهای پیام/
بدون نظر!